‏دبیرکل جماعت با اعضای تشکل متبوعش در استان‌های فارس، هرمزگان و بوشهر در شامگاه روز ٦ بهمن‌ماه از طریق اسکای روم دیدار و گفت‌وگو کرد.

متن سخنان دبیرکل جماعت دعوت و اصلاح به شرح زیر است:

الحمد لله رب العالمين، والصلاة والسلام على أفضل المرسلين سيدنا محمد وعلى آله وأصحابه وأتباعه ومن دعا بدعوته إلى يوم الدين.

رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا

رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ 

برادران و خواهران ایمانی و ارجمندم در خطه دین‌پرور و سخاوتمند جنوب کشور پهناورمان السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

بسیار مسرورم و خداوند بزرگ را شاکرم توفیقی عنایت فرمود تا با بهره‌گیری از تکنولوژی روز که مسافت و بعد مکانی را در نوردیده است در اجتماعی ایمانی حضور بهم رسانیم امیدوارم این با حضور ملائک و نزول نور و رحمت الهی قرین باشد.


اسلام بلندترین سقفی است که برای ارتقای نوع بشر و حرکت بر مدار تعالیم و مفاهیم بی نظیرش تا روز رستاخیز از جانب رب العالمین ترسیم و ارسال شده است.

زمانی خداوند بزرگ اراده فرمود تا بشریت را بر دین فطری گرد آورد پیامبر خاتم را مبع و اسلام را دین جهانی و جاودان قرار داد و به دلیل اهمیت این امر مهم خود شخصا حفظ قرآن مجید به عنوان سند اصلی اسلام را بر عهده گرفت و تاکید فرمود انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون و حقایقی گوهری و غیبی را فرا روی انسان قرار داد و او را نسبت به حقایق هستی، خالق و انسان مطلع نمود تا درگیر اختلاف حقایق عالم شهود و غیب قرار نگیرد و جامعه و مسولیت جانشینی را با مشکلات مختلف مواجه نسازد که در نتیجه از اصل مأموریت خود مبنی بر آبادانی و تغییر و تحول و ابداع و اکتشاف خلق آثار شگرف و کشف قوانین و سنتهای الهی حاکم بر هستی دور نماند.

لذا گفتار حکیمانه الحیاة فی سبیل الله اعظم و اهم من الموت فی سبیل الله گفتاری سنجیده است زیرا حیات و زندگی معجزه است و به عزم و اراده و جدیت و تعقل و تفکر و همت نیاز دارد. چه زيبا است اين گفتار علی قدر العزم تأتی العزائم

مطلب اول نقش و جایگاه اخلاق در اسلام:

اخلاق اساس و جوهر رسالت اسلام را به خود اختصاص داده است همان گونه که پیامبر خاتم (ص) در حدیث صحیح فرمود:

«إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ» زیرا اسلام دین صلح و دوستی عدالت و محبت و تعامل و تعاون بوده و آماده است تا فضایل اخلاق را به اتمام رساند و اخلاق اساسی و پسندیده را تقویت، توسعه و تثبیت نماید و آنها را در ردیف عقیده و عبادت قرار دهد.

در شرایطی عقیده امری قلبی و درونی میان انسان و خالقش است و عبادت نیز در شیوه خشوع و نحوه بندگی و تسلیم آگاهانه و مخلصانه در مقابل پروردگار تبلور می‌یابد؛ اخلاق منعکس‌کننده نحوه تعامل با خالق و تعاون با انسان با سایر موجودات و همنوعانش است.

بدین خاطر اخلاق از یکسو اساس خانواده، جماعت و جامعه‌ی موفق را تشکیل می‌دهد و از دیگر سو سنگ بنای تمدن و ارتقای معنوی است و در عین حال اسباب سقوط و هلاک و نابودی امت‌ها و تمدن‌هاست.

در این سیاق قرآن مجید می‌فرماید: «وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا» (اسراء:١٦) «و هرگاه بخواهیم مردمان سرزمینی را نابود کنیم برخورداران آن سرزمین را به طاعت و نیکی فرمان می‌دهیم ولی آنها به فسق و فجور و نافرمانی می‌پردازند. پس وعده خداوند مبنی بر عذاب آنان تحقق می‌یابد و آنان را سخت نابود می‌کنیم.»

تلاش‌ها و اقدامات انسان در صورتی که عالمانه و صادقانه باشد، اجر و پاداش مضاعف دارد.

الترف والغلو فی الدین:

١. ترف: افسارگسیختگی در بهره‌برداری از نعمت‌ها و امکانات

٢. غلو در دین: خروج از دایره اعتدال و قواعد و قوانین شرعی و عرفی است.

در واقع میان عقیده و ایمان از یک‌سو و فضایل اخلاقی از دگر سو و میان عبادت و اخلاق ارتباطی تنگاتنگ برقرار است بلکه اخلاق نتیجه و ثمره طبیعی ایمان و عبادت محسوب می‌شود

لذا در خصوص رابطه ایمان و اخلاق فرمود:

‏وَمَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَلْيَقُلْ خَيْرًا أَوْ لِيَصْمُتَ.

‏مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَلْيُكْرِمْ جَارَهُ.

لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا أَمَانَةَ لَهُ وَلا دين لمن لَا عهد لَهُ. 

کما اینکه در مورد رابطه عبادت و اخلاق مثلاً

‏١. روزه: لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ

٢. زكات: صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا

٣. حج: وَلَكِنْ يَنَالُهُ التَّقْوَى مِنْكُمْ

در میان معاملات و اخلاق نیز صداقت، امانت‌داری، عدالت و ارتباط نزدیکی وجود دارد. در واقع تمامی ابعاد حیات انسان با اخلاق ارتباط نزدیک دارد و انفصال ناپذیر است. مثلاً: علم و اخلاق، سیاست و اخلاق، اقتصاد و اخلاق حتی و در جنگ و صلح و تعایش و تعامل با دیگران، اخلاق نقش اساسی دارد؛ لذا می‌توان گفت اخلاق جوهر حیات است و تعیین‌کننده رفتار و سلوک انسان و منعکس‌کننده بعد و سیمای درونی و باطنی و شخصیت واقعی او است.

همان‌گونه که بیان شد اخلاق کاربردهای مختلف دارد، برخی صفات بیانگر رابطه انسان با پروردگار و تعیین‌کننده نحوه جهان‌بینی او است؛ مانند ایمان، اخلاص، استقامت و پایداری در بندگی با خدا.

برخی دیگر بر رابطه انسان با همنوعان و دیگران دلالت دارد مانند: خیرخواهی، امانت‌داری، عدالت ورزی، حسن معاشرت و حسن ادای وظیفه و حقوق دیگران.

برخی دیگر تعیین‌کننده نحوه ارتباط انسان با نفس خویش است؛ مانند: شکیبایی، کسب دانش و معرفت اتقان در عمل، منظم و هدفمند بودن تلاش‌ها و فعالیت‌ها.

بعضی دیگر در رابطه با سایر موجودات جانداران و جمادات تبلور می‌یابد مانند: رحمت، شفقت مهربانی بهره‌برداری درست از طبیعت و حرکت بر مدار آبادانی، احیا و صلاح در رابطه با هستی قابل‌توجه است

برخی از علما اخلاق را به دو دسته تقسیم نموده‌اند:

الف) اخلاق اساسی

ب) فضایل اخلاقی

دسته‌ای از اخلاق مانند: صداقت، امانت‌داری، عدالت ورزی اخلاق اساسی و ضروری و برخی دیگر مانند: احسان، پاک‌دامنی و عفو را فضایل اخلاقی نامیده‌اند.

در صورتی دسته نخست اخلاق، نقشی اساسی و محوری به‌عنوان قواعد و قوانین تسهیل‌کننده حیات و احیاکننده آن، ایفا می‌نماید دسته دوم برتری دهنده و جلایی بخش و زینت دهنده حیات هستند و از دایره تسهیل‌کننده حیات عبور می‌کند و به زندگی حلاوت و طراوت می‌بخشد.

مثال‌هایی از دسته نخست اخلاق:

١. صداقت:

اسلام پیروان خود را به آراستن به صدق در اقوال و افعال دعوت نموده و صدق و صادقین را ستوده است.

«وَالَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ» (زمر:٣٣)

و صادقین پس از انبیاء در جایگاه دوم قرار داده است:

‏و آنجا که می‌فرماید: «وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ» (نساء:٦٩)

٢- امانت‌داری

امانت‌داری به‌مانند صداقت از جمله‌ی اخلاق اساسی و تسهیل‌کننده حیات است و از پایه‌های تمدن ملت‌ها و امت‌ها محسوب می‌شود.

به شهادت قرآن مجید تمامی انبیاء علیهم الصلاة والسلام: نوح، هود، ابراهیم، صالح، شعیب، لوط، عیسی و موسی زمانی به‌سوی قومشان مبعوث شدند عبارت و واژه امانت‌داری و التزام به آن را برای قوم خود مورد تأکید و تکرار قرار داده‌اند و فرمودند: «إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ» این خود نشانگر ارزش و جایگاه و ضرورت امانت‌داری برای هر قوم و ملت و مذهبی است.

در واقع رسالت و مأموریت انسان در پذیرش بار امانت جانشینی و بندگی و آبادانی زمین خلاصه می‌شود که فرمود: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا» (احزاب:٧٢)

امانت‌داری که یک ارزش گران‌بها و یکی از اخلاق والا و اصیل در حیات بشر است تمام ادیان و تمدن‌ها با هر آنچه از خدعه و مکر و خیانت و غش و سرقت که با ارزش امانت‌داری در تعارض است مخالفند و برعکس صداقت، درستکاری و وفای به عهد برتری و افتخار و فضیلت محسوب می‌شود.

۳ - عدالت

عدالت از جمله اخلاقی است که در طول تاریخ موردتوجه انسان بوده و آن را ستوده و بدان افتخار ورزیده‌ است؛ اسلام نیز صریحاً بدان امر فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ» (نحل:٩٠) که در ساحت مقدس عدالت جایی برای ترجیح دادن قرابت و نسب و مودت نمی‌ماند آیه ۱۳۵ سوره نسا و فرمان داد و «وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ» (مائده: ۲)

این‌ها اخلاق اساسی هستند که بشریت آنها را در عمق وجود خود در طول تاریخ حفظ و نیاز بشر به آنها در هر عصری دائم و قائم بوده است.

و اما دسته دوم فضائل اخلاقی:

الف) احسان: احسان، نیکوکاری و فعل حَسن

احسان در اسلام پس از ایمان و اسلام در مقام سوم قرار می‌گیرد.

لذا فرمود: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَالَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ» (نحل:١٢٨) و یا پیامبر فرمود: «الإحسانُ أن تَعبُدَ اللّه َ كَأنَّكَ تَراهُ، فإن لَم تَكُن تَراهُ فَإنَّهُ يَراكَ» و یا «إِنَّ اللَّهَ كَتَبَ الإِحْسَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ»

بدیهی است احسان به عنوان یک فضیلت وسیله انسجام بنیاد جامعه و مانع هلاک و ویرانی است و آن را در مقابل آفت‌های اجتماعی حفظ می‌کند.

قابل ‌توجه است زمانی که قرآن مجید از حق به‌عنوان یکی از اخلاق اساسی سخن می‌گوید می‌فرماید: «وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا» (اسراء: ۲۶) آن را محدود بیان می‌فرماید فرمان به پرداخت اصل حق به ذی القربی و مسکین و مسافر می‌دهد اما زمانی که سخن از احسان به‌عنوان یکی از فضایل اخلاقی است آن را وسیع و گسترده به بیان می‌فرماید: «وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ» (نسا: ۳۶) حد و حدودی برای آن تعیین نمی‌کند هر نوع خوبی و نیکی و خدمتی که در توان باشد البته این فصل شامل طوائف دیگری به غیر از نزدیکان نیز می‌شود مانند مساکین (بی‌نوایان)، ابن سبیل (مسافران در راه مانده) که مالشان را از دست داده باشند به‌ویژه در صورتی که نسبت فامیلی داشته باشند.

«وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيل»

الْجَارِ ذِي الْقُرْبَى: دارای قرابت حتی اگر مسلمان نباشد

الجار الجنب: البعید سکنا او نسبا

والصاحب بالجنب: رفیق در سفر یا شاگرد، استاد، خدمه

قابل ‌ذکر است در این سیاق نیکی در حق والدین در هر صورت دارای جایگاه و ارزش و ضرورت ویژه‌ای می‌باشد

همان‌گونه که خداوند بزرگ فرمود: «وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا»

ب) عفت و پاک‌دامنی:

یعنی خود نگهداری، خویشتن‌داری، باز ایستادن از حرام در برابر تمایلات افراط گونه و منزه بودن.

عفت و پاک‌دامنی از فضایلی است که موردتوجه قرآن مجید قرار گرفته است و عفت دارای دو بعد مادی و معنوی است:

 بعد مادی: استغنا از دیگران و عدم درخواست نابجا از آنها

بعد معنوی: ضبط نفس و اجتناب از انجام خواهش‌های نفسانی و حفظ پاکی و طهارت

کما اینکه عفت دارای مجالات مختلف مانند: عفت در طعام و خوراک عفت جوارح عفت زبان و جسم است.

عفت و پاک‌دامنی در مقابل فحشا و زنا قرار می‌گیرد که از فواحش اخلاقی است؛ و نشان از سقوط اخلاق دارد:

«وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا» (اسرا:٣٢)

ج) عفو و بخشش

عفو از مکارم اخلاق است. عفو پاک کردن و محو نمودن و ترک مؤاخذه و معاقبه و رهایی از هر آنچه دل را می‌آزارد تا فرد به انشراح صدر و احساس مثبت و خیرخواهی نائل آید. عفو عبور آگاهانه و قدرت‌مدارانه از انتقام‌گیری و ترک مجازات و گذشت از خطا و اشتباه دیگران و صرف‌نظر از معاقبه است.

راغب اصفهانی می‌گوید: ‏إن العفو إسقاط حقك جوداً وكرماً مع قدرتك على الانتقام والصفح هو ترك التثریب وهو أبلغ من العفو

فاعفوا واصفحوا وأن تعفوا وتصفحوا وتغفروا فإن الله غفور الرحيم

طبعاً جزا و ثواب از جنس عمل و اقدام است پس: ‏فمن عفا عفا الله عنه، ومن صفح صفح الله عنه، ومن غفر غفر الله له.

‏قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: ارْحَمُوا تُرْحَمُوا، وَاغْفِرُوا يَغْفِرِ اللَّهُ لَكُمْ.

قابل‌ توجه است همان گونه عدالت جزو اخلاق اساسی و از قواعد حیات محسوب می‌شود عفو از فضایل اخلاقی است. لذا قرآن مجید پس از تأسیس و تثبیت اصل و مبدأ قسط و عدل و حق؛ کسی که به او ظلم شده و یا به حقوق او تجاوز صورت گرفته حق دارد انتقام بگیرد و استرداد حق خود را مطالبه نماید اما درعین‌حال می‌تواند از انتقام و اقتصاص و استرداد حق صرف‌نظر و گذشت نماید که نشان از بلندی اندیشه و فضل و بزرگی دارد؛

بدیهی است نیل به مرتبه عفو و صلح بالاتر و والاتر از استرداد حق و احقاق و تنفیذ و تطبیق عدالت می‌باشد.

چه زیبا رب‌ العالمین فرمود: ‏وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ(شورى:٤٠)؛ کیفر هر فعل بدی کیفری همسان آن است.

قابل ‌توجه است قرآن مجید واژه اصلاح را پس از عفو قرار داده است که اساساً و غالباً اصلاح اجتماعی در پرتو عفو و بخشش و صلح حاصل می‌شود نه در انتقام‌جویی و عدم گذشت همان‌گونه که قرآن مجید کسانی را که قدرت‌مدارانه و آگاهانه جلو غضب خود را می‌گیرند به نیکی می‌ستاید و می‌فرماید: والكاظمين الغيض والعافین عن الناس والله يحب المحسنين

کسانی که خشم خود را فرومی‌خورند و از مردم می‌گذرند خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد.

قرآن مجید ورود به مرحله‌ای فراتر و بالاتر را تشویق می‌نماید و می‌فرماید:

‏ وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ(فصلت:٣٤)

این اقدام اخلاقی بلند و دفع بدی به خوبی می‌تواند دشمنی و عداوت برطرف نماید و نفوس را جلا بخشد و معاند و یا مخالف را به موافق و دوست تبدیل کند.

مطلب دوم: تعادل میان تعاون و تمایز

شما برادران و خواهران ارجمندم در تطبیق مصداقی مهم از مصادیق: تعادل میان تعاون و تمایز، موفق بوده‌اید؛ زیرا نحوه تعامل و تعاون شما با علما و مدارس دینی از دیرباز ستودنی بوده است. حفظ هویت متمایز و در عین حال قدرت همکاری و هم‌افزایی برای تحقق اهداف و استراتژی مشترک و متفق‌علیه بسیار ارزشمند است که در واقع این ترجمه عملی قاعده‌ی طلایی: نتعاون فیما اتفقنا علیه و یعذر بعضنا بعضا فیما اختلفنا فیه می‌باشد.

طبعاً انتظار می‌رود این تعاون را نیز با دیگران بیش‌ازپیش توسعه و تطبیق بدهید شما عزیزان نیک می‌دانید تطبیق قاعده‌ی تعاون و تمایز زمانی ارزشمند و ستودنی است که طرفین و یا اطراف همکار ضمن حفظ هویت خود نسبت به هویت دیگران اعتراف و احترام بورزند و بر این اساس تفاهم و تعاون صورت بگیرد.

و اما مطلب سوم:

مطلب سوم به شیوه ورود به عصر جدید و یا استقبال از آن ارتباط دارد. ورود به عصر نوین نباید قرین شک و تردید و ترس باشد زیرا ازیک‌طرف ما بر این باوریم که هستی مالک و مدیر و مدبری دارد و اوست که بیده ملکوت السموات والارض و خود فرموده است: فسبحان الذی بیده ملکوت کل شیء والیه ترجعون و از طرف دیگر دستاوردها و تحولات علمی و تکنولوژی عصر نوین که نتیجه تمدن بشری است و در جهت خدمت به جامعه و تسهیل هر چه بیشتر زندگی قرار دارد همسوی با قوانین و سنت‌های الهی حاکم بر هستی می‌باشد زیرا قرائت درست و تأمل در هستی و اکتشاف قوانین حاکم بر آن و تلاش برای تحقق و تنفیذ این قوانین از جمله توصیه‌های قرآن مجید است لذا شایسته است ما در جایگاه مخالفت با دستاوردهای بشری در زمینه‌های جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، اقتصاد، رسانه و اطلاعات و تکنولوژی روابط بشری قرار نگیریم.

 لاجرم ورود به عصر جدید لازم است بنا به توصیه قرآن مجید با قدم‌های بلند و مثبت و تخصصی و متقن و روبه‌جلو همراه باشد: لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ.

و تمامی امکانات و توانایی‌ها را به کار بگیریم و از نتیجه تحولات بیشترین و بهترین بهره مثبت را ببریم

در خاتمه قابل‌ ذکر است اقتضای حرکت درست روبه آینده وجود اندیشه‌ای جامع و واقع‌بینانه دگر پذیر و روادار است که ضمن حفظ قدیم اصیل پذیرای هر جدید مفیدی نیز باشد.

موفق و سربلند باشید.